حادثه ئ هولناک!!
پریشب جگر گوشه خواب بود و من خوابم نمی برد و بیدار بودم با بابایی تلفنی صحبت می کردم که یه صدایی شنیدم قلبم وایستاد گوشی رو گذاشتم و دویدم... در رو که باز کردم و دیدم ...دیدم جگر گوشه ام روی تخت نبود سنکوب کردم..وای جگر گوشه ام از تخت افتاده بود پایین پتویی رو که دوست داره پیچیده بود دور سرش وای مردم.. سریع بغلش کردم و پتو رو از صورتش باز کردم خدا رو شکر پتو محافظش بوده البته خدا کمکش کرده بود خلاصه سریع شیرش دادم و دوباره خوابید!!!!!!!!!! هم جگر گوشه ام خطر ناک شده هم من سر به هوا شدم...قلبم همچین تند میزد که می ترسیدم از شدت صدای قلبم جگر گوشه ام بیدار بشه یا اینکه شیر و با استرس بخوره و معدش ناراحت شه و با استرس به خواب بره ...
نویسنده :
شیرین
12:09